این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط" نیلا " در 747 صفحه نوشته شده است و امروز برای شما عزیزان بر روی سایت "رمان سه" برای دانلود قرار داده شده است.
قسمتی از رمان :
اما از نظر روحی دیگر چیزی در من نمانده بود، از برادرم در شگفت بودم که چطور حتی مرا از این موضوع مطلع نکرد و زنگی به من نزد که اگاهم کند. خواب به هیچ وجه به چشمانم نمی امد، نمی توانستم به این راحتی تسلیم خواسته حاجی شوم. اگر این را می پذیرفتم حتما روزهایی بعد با چیز دیگر و رو کردن مدارلد جعلی دیگر از من می خواست کارهای دیگری بکنم، تا صبح لحظه ای پلاث برهم نگذاشتم، و همچنان فکر کردم. انقدر که دیگر مغزم فرمان نمی داد. صبح زود با باز شدن در و ورود زینب از چرت کوچکی که تازه مهمان چشمهایم شده بود بیدار شدم
- سلام خانوم صبحتون بخیر
تنها به تکان دادن سری . اکتفا کردم تورو خدا ببخشید. تو خونه یه عالمه کار داشتم. دیشب نتوانستم بیام. عصمتم زنگ زد و گفت تمام روز پیشتون بوده و دیگه شب نمی تونه بمونه...
منبع: رمان فوریو
آموزش دانلود :
ابتدا روی دانلود رمان کلیک کنید،بعد در صفحه ی باز شده بر روی دانلود عادی کلیک کرده و در ادامه روی لینک دانلود کلیک کنید تا دانلود آغاز شود.
توجه لطفا در تلگرام عضو شوید